تهدیدهای ترامپ درباره مناطق مختلف جهان از کانال پاناما و جزیره گرینلند گرفته تا نوار غزه، با چالشها و موانع بسیاری مواجه هستند.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، پیش از ورود به کاخ سفید در دور دوم ریاستجمهوری ادعاهایی را درباره کانال پاناما، جزیره گرینلند و کانادا مطرح کرده و پس از آغاز بهکار خود نیز این تهدیدها را ادامه میدهد.
علاوه بر این در روزهای اخیر وی طرحی را درباره کوچاندن اجباری ساکنان غزه مطرح کرده است.
اظهارات اخیر دونالد ترامپ که از مصر و اردن خواسته بود فلسطینیها را برای اجرای طرح «پاکسازی» غزه بپذیرند، با واکنشهای گستردهای بهویژه در خاورمیانه همراه شده است.
این اظهارات در زمانی بیان میشود که هنوز ترتیبات آتشبس در غزه و لبنان تثبیت نشده و کمکهای بشردوستانه و بازسازی مورد نیاز هنوز برای رسیدن به نیازمندان در جریان است.
احتمال جابهجایی جمعیت فلسطین ترکیب خطرناکی از قطبیسازی، بیاعتمادی و بیثباتی منطقهای را ایجاد میکند که میتواند در سیاست خاورمیانه نقش داشته باشد، قوانین بینالمللی را تضعیف کند و شرکای اصلی عرب آمریکا را بهشدت تحت تأثیر قرار دهد.
چالش قانونی در برابر طرح ترامپ برای غزه
در سطح جهانی، آوارگی اجباری با قوانین بینالمللی و قطعنامههای الزامآور سازمان ملل در مورد مناقشه رژیم صهیونیستی و فلسطین، که حق مردم فلسطین را برای تعیین سرنوشت در سرزمینهایشان به رسمیت میشناسد، در تضاد است.
در واقع، اظهارات «پاکسازی» غزه، بهعنوان یک بیانیه سیاسی، حقوق فلسطینیها را باطل و جنایت آوارگی را تشویق میکند.
- بیشتر بخوانید:
- اختلاف و چندپارگی؛ ترجیح سیاسی ترامپ درباره اروپا
- پشت پرده طرحهای ترامپ درباره کانال پاناما و گرینلند
این اظهارات خلاف جهت روند صلح خاورمیانه را نشان میدهند که براساس اصل زمین در برابر صلح، تضمینشده در قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل و حق فلسطینیها برای ایجاد کشور مستقل خود در امتداد مرزهای تعیین شده در سال ۱۹۶۷ ساخته شده است.
مقامهای عربستان بهطور غیرمستقیم به ترامپ پاسخ دادند و گفتند که این کشور تنها در صورتی روابط خود را با رژیم صهیونیستی عادی میکند که ایجاد یک کشور مستقل فلسطین تضمین شود.
در مصر و اردن، ۲ کشوری که ترامپ از آنها خواست فلسطینیهای بیشتری را بپذیرند، این طرح با مخالفت گستردهای مواجه شده است.
چالشهای حقوقی دربرابر ادعای ترامپ درباره گرینلند و پاناما
بهموجب معاهدههای کانال پاناما در سال ۱۹۷۷، آمریکا در سال ۲۰۰۰ از کنترل این کانال صرفنظر کرد و در نتیجه بیطرفی دائمی آن را تضمین کرد.
پاناما، یکی از اعضای موسس سازمان ملل که حاکمیت، تمامیت ارضی و استقلال سیاسی آن باید مورد احترام دیگر کشورهای عضو سازمان ملل باشد، صلاحیت قضایی و کنترل عملیاتی کامل بر کانال را حفظ میکند.
در همین حال گرینلند یک سرزمین کاملا خودمختار و مستقل است که تحت کنترل اصلی دانمارک است که یکی از اعضای موسس سازمان ملل و ناتو است.
بنابراین، وضعیت گرینلند بسیار شبیه به سرزمینهای تحت کنترل آمریکا مانند گوام، جزایر مارشال، پورتوریکو و جزایر ویرجین است، که احتمالا همه آنها تمایل آمریکا را برای ریختن خون برای دفاع از آنها در برابر مداخله خارجی میطلبد.
علاوه بر این، گسترش سرزمینی مفهومی منسوخ از دوران گذشته و همچنین بقایایی از گذشته آمریکایی-امپریالیستی است.
الزامهایی که در وهله اول دلیل موجهی برای بهکارگیری خشونت است، بدینگونه اجرا میشوند که این نیرو تنها بهعنوان آخرین چاره پس از اتمام همه گزینههای معقول دیگر استفاده میشود.
انتهای پیام/