حمایت همه‌جانبه کارتر از شاه با پیام مساعدت و اعزام هایزر به ایران

۳ هفته پیش ۴

جوان آنلاین: جیمز اِرل کارتر جونیور، معروف به جیمی کارتر سی و نهمین رئیس‌جمهور ایالات متحده امریکا بود که در سال ۱۹۹۷. م و با کسب پیروزی قاطع به کاخ‌سفید راه یافت. در دوران ریاست‌جمهوری او انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست و وی را با بحران و وضعیت پیچیده‌ای مواجه کرد. از همان روز‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، افسانه‌ای از سوی اپوزیسیون مطرح شد که علت اصلی پیروزی انقلاب ایران، مساعدت قدرت‌های غربی و به خصوص کارتر با این حرکت مردم ایران بوده است. مقال پی آمده با بررسی کارنامه دولت کارتر در مواجهه با این رویداد بزرگ تاریخ معاصر به پاسخ این شبهه می‌پردازد. امید آنکه تاریخ پژوهان معاصر و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید. 

 چرایی ادعای حقوق بشر کارتر

در دهه پایانی حیات رژیم پهلوی، وضعیت جامعه ایران از جنبه‌های گوناگون اسفبار می‌نمود و با وجود برخی اصلاحات نمادین شاه نیز تغییری در آن ایجاد نشده بود. به گفته چارلز کراسمن، «شاه شخصیت خشنی داشت که اجازه هیچ‌گونه مخالفتی را نمی‌داد....» در این زمان هر چقدر از قدرت و اقتدار شاه کاسته می‌شد، بر خشونت و جنایت ساواک افزوده می‌گردید! قتل، آتش‌زدن اماکن، شکنجه و... از اقدامات رایجی بود که ساواک از آن استفاده می‌کرد تا مردم را از اقدام علیه حکومت بازدارد. این وضعیت موجب شد تا سازمان عفو بین‌الملل در سال ۱۹۷۵. م در بیانیه‌ای اعلام کند: «هیچ کشوری در جهان، وضعیت نابه‌سامان نقض حقوق بشر را در ایران ندارد!....» [۱]طراحی سیاست خارجی دولت امریکا بر محور حقوق بشر، نخستین بار در جریان برگزاری میز انتخابات در حزب دموکرات این کشور در سال ۱۹۷۶. م مطرح شد. این موضوع از سوی جیمی کارتر و برخی از دموکرات‌ها به عنوان راهبردی برای بازگشت ایالات متحده به اصول و عقاید لیبرال خود ارائه شد. امریکایی‌ها از جنگ ویتنام به شدت سرخورده و خسته بودند و کشتار و رسوایی‌های اخلاقی، سیاستمداران آنان را به شدت آماده پذیرش شعار‌هایی در حوزه اصول اخلاقی و حرمت به مقام انسانی کرد. کارتر مدعی بود که با بازسازی اخلاق در سیاست داخلی و خارجی امریکا بر محور حقوق بشر جهانی، می‌تواند ابهت سیاسی امریکا را هم در چشم مردم امریکا و هم در چشم مردم جهان احیا کند. او معتقد بود: «تجربه غمبار ویتنام به امریکایی‌ها ثابت کرد که آب بهتر از آتش می‌تواند آتش را خاموش کند....» [۲]مدت زیادی طول نکشید تا کارتر هم به این باور رسید که جنگ سرد از تعهدات وی سخت‌تر است و نمی‌توان با رؤیاپردازی درباره گسترش حقوق بشر در جهان به راه‌حل مناسبی درباره آن دست پیدا کرد. 

 کریسمس در ایران

گرم‌شدن رابطه شاه و کارتر، موجب شد تا برنامه‌ریزی برای سفر شاه به امریکا و ملاقات با کارتر در نوامبر سال ۱۹۷۷ صورت بگیرد. در میان اعتراضات و هیاهو‌های گسترده‌ای که در خارج و اطراف کاخ سفید در جریان بود، جیمی کارتر و محمدرضا پهلوی با یکدیگر به گرمی گفت‌و‌گو کردند؛ گفت‌و‌گو‌هایی که بیشتر بر محور نفت، قرارداد‌های تسلیحاتی و مسائل اقتصادی جهان تعریف شده بود. چنانچه سایروس ونس وزیر خارجه وقت امریکا در مورد آن می‌نویسد: «پرزیدنت کارتر در روز‌های ۳۱ دسامبر ۱۹۷۷ و اول ژانویه ۱۹۷۸، در بین راه مسافرتش به اروپا و هند دیدار کوتاهی از تهران به عمل آورد. شاه هم با استفاده از این فرصت، لیست سفارشات جدید نظامی خود را به ارزش بیش از ۱۰ میلیارد دلار - که شامل اقلامی از ناو جنگی گرفته تا رادیو می‌شد - به پرزیدنت کارتر تسلیم کرد. در جریان همین سفر بود که کارتر طی نطقی در سر میز شام، ایران را جزیره ثبات خواند! این اصطلاح علاوه بر آنکه تعارف معمول در چنین موقعیتی به شمار می‌رفت، با گزارش‌هایی که از طرف منابع اطلاعاتی ما درباره اوضاع ایران داده می‌شد، تطبیق می‌کرد، ولی بحران ایران که علائم آن به زودی آشکار شد، خلاف این نظر را ثابت کرد و کلمات رئیس‌جمهوری در تهران در طول این بحران، مرتباً درگوش ما خوانده می‌شد.» [۳]در این دیدار اقدامات حقوق بشری شاه هم به صورت حاشیه و نه در مرکز گفت‌و‌گو‌ها مورد تأیید و تشویق قرار گرفت. این مسئله در تضاد کامل با شعار‌های انتخاباتی کارتر بود که پیش‌تر آن را اعلام کرده بود. 

 حمایت از کشتار شاه در ایران

در روز‌هایی که حیات رژیم پهلوی به شماره افتاده بود، رژیم از اجرای هر ترفند و اقدامی برای حفظ خود کوتاهی نمی‌کرد. یکی از مهم‌ترین اقداماتی که همواره در طول سال‌های حکومت پهلوی به عنوان مهم‌ترین عامل بقا به شمار می‌رفت، ایجاد رعب و حشت در میان مردم با اجرای سیاست سرکوب بود. پرویز راجی، آخرین سفیر شاه در لندن در خاطرات خود در ۲۵ مرداد ۱۳۵۷ می‌نویسد: «در ملاقات با هوشنگ انصاری، وزیر دارایی به او گفتم، اعلیحضرت فعلاً چاره‌ای ندارد جز اینکه خونسردی خود را حفظ کند. اوضاع را به حال خود بگذارد و درخصوص خونریزی و خرابکاری مخالفان دست به تبلیغات بزند تا بلکه طبقات متوسط از خواب غفلت بیدار شده و به عواقب سلطه اجامر و اوباش پی ببرند. وقتی کارد به استخوان همه رسید باید یک واقعه قهرآمیز و مرگبار و ویرانگر را بهانه قرار دهد، به عکس‌العمل محکم و چشمگیری دست بزند، ارتش را به صحنه آورد و با هر مقدار خشونت که لازم باشد به سرکوبی مخالفان بپردازد.» [۴]بر مبنای همین سیاست بود که رژیم بعد از فاجعه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان تصمیم به اعلام حکومت نظامی در تهران و ۱۱ شهر دیگر گرفت. در این زمان کشتار مردم در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ در میدان ژاله (شهدای فعلی)، با حمایت امریکا و دولت کارتر یکی از نقاط عطف انقلاب اسلامی و کاتالیزور آن محسوب شد. همزمان با این فاجعه دردناک، رؤسای کشورهای امریکا، مصر و رژیم صهیونیستی، در کمپ دیوید مشغول مذاکرات سازش بودند. فردای آن روز وارن‌کریستوفر، معاون وزیر امور خارجه امریکا از واشینگتن با سایروس‌ون، وزیر امور خارجه‌- که در کمپ دیوید بود- تماس برقرار کرد و «توصیه کرد که پرزیدنت کارتر هر چه زودتر با شاه صحبت کند....» ونس گزارشی از وضعیت ایران را به کارتر ارائه داد و از کارتر خواست تا با شاه تماس بگیرد. [۵]ابتدا انورسادات با شاه تماس‌گرفت و «مراتب همدردی و پشتیبانی خود را از شاه به وی اطلاع‌داد....» [۶]سپس کارتر با شاه تلفنی صحبت‌کرد و «پشتیبانی امریکا را از وی در اقداماتی که برای برقراری نظم به عمل می‌آورد، تأیید کرد....» [۷]در سندی از مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا در ۱۹ شهریور ۱۳۵۷، با موضوع مکالمه تلفنی کارتر با شاه آمده است: «رئیس‌جمهور... به شاه ایران تلفن کرد و در مورد وضع فعلی ایران با او بحث کرد. رئیس‌جمهور روابط نزدیک و دوستانه بین ایران و امریکا و اهمیت اتحادیه ادامه‌دار ایران با غرب را دوباره تصریح کرد....» [۸]خبر حمایت کارتر از جنایت رژیم پهلوی در میدان ژاله در رسانه‌ها بازتاب گسترده‌ای داشت. رژیم که سعی می‌کرد مخالفان خود را مرعوب کند، بر انتشار این خبر دامن می‌زد. روزنامه‌های کیهان و اطلاعات اعلام کردند که «کارتر با شاهنشاه مکالمه تلفنی کرد.» روزنامه‌ها به نقل از اطلاعیه کاخ‌سفید نوشتند که «کارتر با شاهنشاه تماس گرفته و وضع‌کنونی ایران را که در آن تظاهرات ضددولتی به رهبری افراطی‌ها جریان داشته و دست‌کم ۹۵ نفر کشته برجای گذارده، مورد بحث قرار داده است. پرزیدنت‌کارتر مناسبات نزدیک و دوستانه میان ایران و امریکا را مورد تأیید قرار داده است و نسبت به ادامه جنبش اعطای آزادی سیاسی اظهار امیدواری کرده است....» خبرگزاری فرانسه اعلام کرد: «کارتر با شاه تماس گرفته و پشتیبانی از رژیم تهران را تأیید کرده است.» [۹]خبر حمایت کارتر از شاه آن هم بعد از قتل عام مردم تهران، ملی‌گرایان که به او امید بسته بودند را مبهوت‌کرد و موضع امام‌خمینی را به شدت تثبیت کرد. امام در عکس‌العمل به این پیام کارتر در مصاحبه با رادیو تلویزیون فرانسه فرمودند: «آقای کارتر که برای یک زندانی در شوروی آنقدر هیاهو درآورد، پس از کشتارهای پیاپی شاه، پشتیبانی خود را از او دریغ نکرد... این به خاطر این است که امریکا به دنبال منافع خودش فقط هست.» [۱۰]پیامد‌های فاجعه ۱۷ شهریور

برخورد خونین نیرو‌های نظامی با مردم نه تنها کمکی به شاه نکرد، بلکه به گفته جیمی کارتر موجب شد تا هم قدرت و هم جمعیت و هم تعداد تظاهرکنندگان افزایش یابد. [۱۱]علت افزوده شدن بر قدرت و جمعیت این بود، برخی از مردمی که هنوز مردد بودند، صف خود را مشخص‌کردند و با جنایت هول‌انگیز رژیم به صفوف مخالفین پیوستند! به نظر ماروین‌زونیس بعد از این قتل‌عام «بسیاری‌از ایرانیان به صف مخالفین رژیم پیوستند و آنان که در صف مخالفین بودند، به خواسته‌های‌شان افزودند. برای اولین‌بار رهبران مذهبی میانه‌رو اظهار داشتند، قتل‌عام میدان ژاله نشان می‌دهد که اصلاح رژیم پهلوی غیرممکن است و شاه باید برود....» [۱۲]پیر بلانشه می‌نویسد: «ماجرای میدان ژاله، شهر به شهر در ایران تأثیر می‌گذاشت و کشته‌شدگان جمعه سیاه، پرچمداران جنگ عرفانی علیه شاه می‌شوند... پس از کشتار میدان ژاله انقلاب راویان خود را یافته، خبر‌ها شهر به شهر، مسجد به مسجد کشور را طی می‌کنند تا سرگذشت نبرد ملتی دست خالی با مستبدی خونخوار را بسازند؛ برگشتی‌خارق‌العاده است. ملت به صورت قهرمان درمی‌آید و شاه به صورت فردی که تمام بدی‌ها ناشی از اوست‌....» [۱۳]طی چند روز پس از این فاجعه خونین، حکومت نظامی به شدت با مردم برخورد کرد و بسیاری از آنان هنوز در شوک بودند. شریف امامی با این خیال که سیاست سرکوب و کشتار گسترده مردم توانسته انقلاب مردم را خاموش کند، در جلسه هیئت‌دولت در ۲۱ شهریور گفت‌: «برابر گزارش‌هایی که اکنون می‌رسد، آرامش‌نسبی در سراسر کشور به وجود آمده است و امیدواریم به زودی نظم کامل به نحوی برقرار شود که موجبات ناراحتی مردم‌کاملاً برطرف شود....» [۱۴]چیزی نگذشت که تمام آرزوهای شریف امامی، نقش بر آب شد و خشم مردم به صورت اعتصاب، آن هم در شاهرگ حیاتی رژیم، یعنی صنعت نفت بروز و به سرعت گسترش پیدا کرد تا جایی که دولت را با بحرانی جدید روبه‌رو کرد و از این پس، روند سقوط رژیم تندتر و سیل‌گون شد. 

حمایت از دیکتاتور

در آبان ۱۳۵۷ و با بروز آشفتگی شدید در ایران، کاخ‌سفید به دنبال راه‌حل برای خروج از این بحران بود و جلسه‌ای با حضور مقامات ارشد امریکا، برای بررسی این مسئله برگزار شد. برژینسکی مشاور رئیس‌جمهور، نتیجه این جلسه را حمایت بی‌چون و چرا از شاه اعلام می‌کند: «بعد از این مذاکرات، من برای گزارش امر و کسب تکلیف از رئیس‌جمهور نزد وی رفتم و در مراجعت از دفتر ریاست جمهوری اعلام کردم پرزیدنت کارتر به من اجازه داده است که روز بعد تلفنی با شاه صحبت کنم و پشتیبانی امریکا را از وی مورد تأکید قرار دهم... جلسه با حصول توافق در این زمینه پایان پذیرفت که یک پیام پشتیبانی قوی و جدی برای شاه ارسال شود، ولی اتخاذ هرگونه تصمیمی برای مقابله با بحران به عهده خود شاه گذاشته می‌شد و امریکا مسئولیتی در قبال اقدامات احتمالی شاه به گردن نمی‌گرفت.» [۱۵]او در ادامه، در مورد مفاد سخنان خود و شاه می‌نویسد: «به شاه گفتم، اولاً ایالات متحده امریکا بدون قید و شرط و به طور کامل از شما در بحران فعلی پشتیبانی می‌کند. ثانیاً هر چه شما درباره شکل و ترکیب دولت آینده خود بگیرید، مورد تأیید ما خواهد بود، ثالثاً ما هیچ راه‌حل خاصی را به شما پیشنهاد نمی‌کنیم و هرگونه تصمیمی را که خود مناسب بدانید، تأیید خواهیم کرد.» [۱۶]در مورد هدف خود از گفت‌و‌گو با شاه می‌نویسد: «هدف من از انجام این مکالمه تلفنی با شاه این بود که او را از حمایت رئیس‌جمهوری و دولت امریکا مطمئن سازم و او را به اعمال قدرت پیش از اینکه اوضاع از کنترل خارج شود، تشویق نمایم.» [۱۷]ژنرال هایزر و مأموریت اجرای کودتا در ایران

با وخامت اوضاع و عدم نتیجه‌گیری در توقف اعتراضات مردمی، هارولد براون وزیر دفاع پیشنهاد کرد که امریکا برای کسب اطلاعات بیشتر از موقعیت فرماندهان عالی نظامی ایران و تحت تأثیر قراردادن آنها باید یک ژنرال عالیرتبه به ایران اعزام کند. برای این مأموریت، ژنرال رابرت داچ هایزر معاون نیرو‌های ناتو در اروپا برگزیده شد. او قبلاً نیز به ایران آمده بود و مقامات بالای ارتش ایران را می‌شناخت. براون برای او نقشی مانند یک مشاور در نظر گرفته بود. او کارتر را متقاعد ساخت تا به جای اعزام یکی از افراد کابینه خویش، هایزر را بفرستد که مورد موافقت قرار گرفت [۱۸]«اعزام هایزر به ایران، در حقیقت واپسین تلاش دولت امریکا برای غلبه بر بحران ایران از طریق دستاویز‌های قانونی و در چارچوب قانون اساسی مشروطه بود که در صورت شکست باید به قهر و خشونت منتهی شود.» [۱۹]در حقیقت مأموریت هایزر به ایران، برای اجرای طرح کودتا در ایران بود. چنانچه بعد از بازگشت به امریکا، زبیگنیو برژینسکى مشاور امنیت ملى کارتر از او مى‏پرسد که آیا آمادگى براى کودتا همانطور که بار‌ها گزارش داده است، وجود دارد؟ هایزر جواب مى‏دهد: «ارتش ظرف ۲۴ ساعت، آمادگى شروع عملیات را دارد.» [۲۰]در این خصوص، حتى نام و نشانى صد‌ها تن از رهبران سیاسى و مذهبى مخالف رژیم که باید همزمان با شروع عملیات دستگیر شوند نیز فهرست شده بود. در روز ۲۱ بهمن اوضاع چنان نامنتظره تغییر یافت که بختیار و فرماندهان ارتش ناگزیر گردیدند دستور آغاز عملیات را صادر کنند، اما این توطئه با فرمان امام‌خمینی مبنی بر بی‌توجهی به حکومت نظامی، رسماً به شکست انجامید و اندیشه کودتای مجدد امریکا در ایران، تنها به سوژه‌ای برای ثبت در تاریخ معاصر ایران مبدل شد. 

 کلام آخر

پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲. ش، ایران به حیات خلوت امریکا تبدیل شد. این کشور در طول ۲۵ سال از غارت و چپاول منابع ایران برخوردار بود. ایران در این دوران، بزرگ‌ترین خریدار تسلیحات نظامی از ایالات متحده بود و به عنوان ژاندارم منطقه، به حفظ منافع امریکا می‌پرداخت. همین امر باعث شد تا امریکا برای حفظ رژیم پهلوی از سیاست‌های ضدحقوق بشری شاه در کشتار مردم حمایت کند و حتی سعی در اجزای گزینه‌هایی مانند مشت آهنین، کشتار وسیع و اجرای کودتای نظامی باشد. 

منابع:

۱- مهدی خانعلی‌زاده، کریسمس در نیاوران، قم، کتابستان معرفت، ۱۴۰۰ ش، ص ۲۶- ۲۳. 

۲- همان، ص ۱۶- ۱۴. 

۳- سایروس ونس و زیبیگنیو برژینسکی، توطئه در ایران، ترجمه محمود مشرق، انتشارات هفته، ۱۳۶۲ ش، ص ۲۱- ۲۰. 

۴- پرویز راجی، در خدمت تخت طاووس، ترجمه حسن کامشاد، تهران، طرح نو، ۱۳۸۱ ش، ص ۲۷۶. 

۵- سایروس ونس، توطئه در ایران، ترجمه محمود طلوعی، انتشارات هفته، تهران، ۱۳۶۲، ص ۲۵. 

۶- ویلیام سولیوان، مأموریت در ایران، ترجمه محمود مشرقی، انتشارات هفته، تهران، ۱۳۶۱، ص ۱۱۵- ۱۱۴. 

۷- سایروس ونس، پیشین، ص ۲۵. 

۸- اسناد لانه جاسوسی، جلد یک، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص ۳۰۲. 

۹- روزنامه‌کیهان و اطلاعات، ۲۰/۶/۱۳۵۶. 

۱۰ - صحیفه امام خمینی، ج ۳، ص ۴۷. 

۱۱- جیمی کارتر، ۴۴۴ روز؛ ماجرای گروگان‌های امریکا در ایران، ترجمه عباس مخبر، طرح نو، تهران، ۱۳۷۱، ص ۱۲. 

۱۲- ماروین زونیس، شکست شاهانه، ترجمه‌اسماعیل زند و بتول سعیدی، تهران، نشر نو، ۱۳۷۱، ص ۴۴۲. 

۱۳- پیر بلانشه، انقلاب بنام خدا، ترجمه قاسم صنعوی، سحاب کتاب، تهران، ۱۳۵۸، ص ۶۵. 

۱۴- در آستانه انقلاب اسلامی، (اسنادی از واپسین سال‌های حکومت پهلوی)، به کوشش جلال فرهمند، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۴، ص ۲۸۲. 

۱۵- توطئه در ایران، ص ۱۱۵- ۱۱۴. 

۱۶- همان، ص ۱۱۶. 

۱۷- همان، ص ۱۱۷. 

۱۸- آرمسترانگ، اسکارت، امریکا و سقوط شاه، ترجمه خورشید، بی‌جا، پرهام، تیر ۱۳۶۰، صص ۶۹ ـ ۶۸. 

۱۹- ملائی، علیرضا، «تحلیلی از مأموریت ژنرال هایزر در ایران»، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، س ۳، ش ۱۳، زمستان ۱۳۸۷، ص ۸. 

۲۰- مأموریت در تهران، ص ۲۸.

مشاهده این خبر در منبع اصلی
-->