به گزارش مشرق، سعید مستغاثی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: جشنوارهای که به دلیل تغییر ناگهانی دولت و حضور رئیسجمهوری و وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی، به گونهای پیشبینی نشده و برخلاف برنامهریزیهایی که از پایان جشنواره چهل و دوم صورت گرفته بود، تحت سرپرستی مدیران و متولیان جدیدی قرار گرفت و از همان ابتدای شکلگیری، عجولانه و ناپخته جلوه کرد.
هنوز رئیس جدید سازمان سینمایی بر روی صندلی تازه خود، جا به جا نشده بود که بدون هیچ تاملی، بخش بینالملل را از جشنواره اصلی جدا کرد و وعده داد در زمان دیگری برگزار خواهد شد! انگار که این جدایی و پیوستن بخش بینالملل و بخش داخلی به صورت یک کَل کَل دیرین مابین دو گروه در این سینما درآمده که آن یکی هنوز نیامده، این دو بخش را میچسباند و این یکی جدا میکند، بدون آنکه به محتوی و موضوع آن فکر شود و اینکه بخش بینالملل جدا یا پیوسته، قرار است چه باری از فرهنگ انقلاب را بردارد؟
هنوز رئیس جدید سازمان سینمایی، جاگیر نشده بود که دبیر جدیدی برای جشنواره فیلم فجر تعیین کرد، در حالی که شش ماه پیش از آن، از سوی وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دبیر چهل و سومین جشنواره فیلم فجر مشخص شده و کارش را آغاز کرده بود!
اما این مانع نشد که دبیر جدید جشنواره تعیین شود و بدون هیچ جلسه معارفه یا تقدیر و تشکر از دبیر قبلی، تیم جدید کارشان را آغاز کنند، در حالی که تنها دو ماه و اندی به آغاز جشنواره فیلم فجر مانده بود! و این زمان برای تدارک و مهیا کردن جشنوارهای بزرگ و ملی در سطح جشنواره فیلم فجر حقیقتا اندک بود.
هیئت سیاستگذار بر سر سفره آماده
اما دبیر جشنواره هیئت عریض و طویلی از مدیران سابق و اسبق و اسبقتر سینمای کشور، تحت عنوان «شورای سیاستگذاری چهل و سومین جشنواره فیلم فجر»تشکیل داد، در حالی که زمان کافی حتی برای اجرای کار باقی نمانده بود، چه برسد به سیاستگذاری و بحثهای درباره آن که ماهها به طول میانجامد. ضمن اینکه بار بر زمین ماندهای هم باقی نبود و همه فیلمها از شورای پروانه ساخت قبلی، مجوز تولید دریافت کرده و اینک آماده نمایش بودند!
به هر حال هیئت انتخابی برای برگزیدن فیلمهای مورد نظر از میان همان آثار آماده شده، شروع به کار کرد و ۳۲ فیلم داستانی و ۴ انیمیشن را در بخش سودای سیمرغ جای داد که رقم بیسابقهای بود و علی رغم حضور فیلمسازان جوان در بین انتخاب شدگان، بخش معمول فیلم اولیها موسوم به «نگاه نو» هم با سودای سیمرغ در یک کیسه ریخته شدند تا داوری غیر استاندارد جشنواره فیلم فجر، این بار غیر استانداردتر شود!!
یک پوستر ناقصالخلقه
ادامه کار جشنواره با ارائه زود هنگام اما ناامیدکننده پوستر اصلی جشنواره وارد مرحله جدیدی شد که انتقاد و اعتراض بسیاری از اهل رسانه و هنرمندان و سینماگران را برانگیخت. تصویری ناقص الخلقه از کاراکتر ماندگار فیلم «مادر» مرحوم علی حاتمی که صورت و دستهایش دفرمه و بوتاکسی بودند. دبیر جشنواره قول اصلاح داد اما خبری از اصلاح نشد!
جشنواره با یک هیئت داوران هفت نفره (که به ۶ نفر تقلیل پیدا کرد) کارش را شروع کرد. هیئت داورانی که قرار بود از میان ۳۶ فیلم در ۱۷ رشته، برگزیدگانش را انتخاب نماید، آنچه در هیچ جشنواره استاندارد و غیر استانداردی در دنیا و تاریخ سینما سابقه ندارد!!
سالن اصلی برج میلاد به نمایش فیلمها برای رسانهها اختصاص یافت که اساسا برای چنین امری ساخته نشده و از همین روی تا روز آخر، اغلب حاضران در این مرکز از کیفیت صدای فیلمها ناراضی بودند. کیفیت ارائه خدمات و پذیرایی نیز نامطلوب بود که صدای اغلب اهالی رسانه را درآورد. ضمن اینکه اساسا نیاز نیست برای خبرنگاران و رسانهها چنین هزینهای به گردن جشنواره بیفتد که این هم تقریبا در میان جشنوارههای دنیا بیسابقه است، ولی به هر حال اگر هزینهای هم میشود، چه بهتر که برای کیفیت بهتر استفاده شود.
چشمان کاملا بسته
در مبانی جنگ روانی آمده است وقتی دروغ و تحریفی در میان عام جاری شود، در اثر تکرار ولو بدون سند و مدرک، کم کم آن دروغ و تحریف ملکه اذهان شده و به صورت گزارهای درست جلوه میکند. چنین موردی در مورد موضع فیلمهای کمدی و نسبت آن با آثار به اصطلاح اجتماعی در دوران سینمایی دولت سیزدهم باب شد. بارها و بارها به دروغ گفته شد که سینمای آن دوران فقط از فیلمهای کمدی حمایت کرد تا آثار به اصطلاح اجتماعی را محدود سازد. این در حالی بود که از ۳۰۰ فیلمنامه تصویبی دوران ذکر شده تنها ۳۰ فیلم یعنی ۱۰ درصد کمدی بودند و بقیه متعلق به دیگر گونههای سینمایی از جمله سینمای به اصطلاح اجتماعی تعلق داشتند.
در همین جشنواره فیلم فجر چهل و سوم، تنها ۴ فیلم کمدی به چشم خورد، در حالی که نیمی از آثار حاضر در بخش سودای سیمرغ، فیلمهایی بودند که آنها را اجتماعی میخوانند. ولی بازهم راه و بیراه و حتی در مراسم اختتامیه جشنواره، برخی افراد از جمله از اعضای هیئت داوری بازهم دروغ فوق را تکرار کردند و چشمشان به خیل آثار به اصطلاح اجتماعی در همین جشنواره بسته ماند!
اشتباهات فاحش هیئت داوران
اما همچنان که گفته شد، یک هیئت داوری ۶ نفره غیر تخصصی در یک اقدام بیسابقه میبایست، ۳۶ فیلم را در ۱۸ رشته و شاخه هنری و فنی قضاوت میکردند. آن هم با حداکثر یک یا دوبار دیدن فیلمهای مربوطه!
طبعا یک تدوینگر یا فیلمبردار یا مدیر اسبق رسانه ملی و یا سینمایینویس و... نمیتوانند در این فرصت محدود و از میان این تعداد زیاد فیلم و تعدد شاخههای سینمایی و عدم تخصص در بسیاری از آنها مانند صدا و جلوههای ویژه و موسیقی و طراحی صحنه و چهرهپردازی و... قضاوت درست و دقیقی داشته باشند.
چنانکه اگر در برخی مراسم سینمایی دنیا، درباره ۱۷-۱۸ شاخه هنری و فنی سینما، داوری میشود، این داوری در یک آکادمی مثلا ۸۰۰۰ نفره انجام شده و هر یک از رشتههای تخصصی در شاخه مخصوص خود مورد داوری قرار گرفته و نامزدهای آن معرفی میشوند. در هیچ جشنوارهای در دنیا که ۲۰-۳۰ فیلم در بخش مسابقهاش حضور دارند و ۶-۷ نفر داور، برای آنها قضاوت میکنند، این تعداد رشته هنری/فنی مورد بررسی قرار نگرفته و در نهایت در ۵-۶ رشته اصلی داوری صورت میگیرد. (فیلم و کارگردانی و فیلمنامه و دو بازیگری زن و مرد و یک جایزه ویژه هیئت داوران) از همین روی بازهم نتایج داوری جشنواره چهل و سوم مملو از اشتباهات فاحش بود. اگرچه شخصا بر این باورم به هر حال هر هیئت داوری ممکن است انتخابها و برگزیدگانی داشته باشد که مثلا هیئت داوری دیگری، آنها را نپسندند و برعکس.
اما به هر حال در سینما مانند هر فن و هنری، یک سری اصول پایهای و استاندارد وجود دارد که نمیشود همه پارامترها را تنها در سلیقه خلاصه نمود و برخی گافها هم خیلی تابلو به نظر میرسد.
دانشآموزان نمره ۱۰ با جوایز رنگارنگ مثلا چگونه میشود یک فیلم در هیچ یک از رشتههای اصلی مانند کارگردانی و فیلمنامه و فیلمبرداری و تدوین و موسیقی و بازیگری و... هیچ جایزهای نگرفته باشد و ناگهان به عنوان بهترین فیلم جشنواره انتخاب شود؟! آنچه که برای فیلم «زیبا صدایم کن» به کارگردانی رسول صدر عاملی و با سرمایهگذاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اتفاق افتاد! مانند این است که یک دانشآموز همه نمرههایش ۱۰-۱۲ باشد ولی معدل ۲۰ بگیرد!!
یا فیلم دیگری که اصلا در هیچ یک از ۱۷ رشته حتی نامزد دریافت جایزه هم نبوده ولی ناگهان سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را گرفت! آنچه برای فیلم «پیشمرگ» (علی غفاری) روی داد!! یعنی آراء داوران با نظرات مردمی به کلی متفاوت بوده و حتی یک نقطه مشترک هم ندارند؟!!
مگر میشود فیلمهایی مانند «خدای جنگ» (حسین دارابی) و «ناتوردشت» (محمدرضا خردمندان) که به هر حال از سر و شکل قابل قبول و استانداردی برخوردار بوده، هر دو فیلم در زمره انتخابهای مردمی بودند، هر دو فیلم سیمرغ بلورین نگاه ملی را گرفتند، هر دو از سوی منتقدین امتیازهای بالایی داشتند اما به جز یکی دو مورد، در هیچیک از رشتههای اصلی حتی نامزد دریافت جایزه نبودند؟! یعنی در اینجا نه تنها مردم و منتقدین بلکه اعطا کنندگان سیمرغ جایزه ملی نیز، هیچ نقطه اشتراکی با نظرات هیئت داوران نداشتند!!
مگر میشود فیلم ضعیفی مثل «گوزنهای اتوبان» که قریب به اتفاق مردم و منتقدان آن را قابل تماشا ندانستند، در ۷-۸ رشته اصلی از جمله بهترین فیلم و کارگردانی و فیلمنامه، نامزد دریافت سیمرغ بلورین شود؟!
مگر میشود فیلمی مانند «سونسوز» که تنها در یکی از هفده رشته توسط هیئت داوران نامزد دریافت جایزه شد (که آن هم دریافت نکرد) آنگاه جایزه ویژه همان هیئت داوران را بگیرد؟! یعنی چنین فیلمی که ویژهترین جایزه داوری را گرفته از نگاه همان داوران لیاقت نداشته حتی در چند رشته اصلی نامزد دریافت جایزه شود؟!
به هر حال جشنواره چهل و سوم فیلم فجر نیز با همه زیر و بم و کاستیهایش، تمام شد و روسیاهیها به ذغال ماند!! امیدواریم لااقل آن هیئت سیاستگذاری حجیم که نتوانست برای این جشنواره سیاستی وضع کند لااقل برای جشنواره سال آینده، سیاستهایی بیندیشد تا دیگر در اجرا و برگزاری و داوری جشنواره فیلم فجر شاهد این فجایع سینمایی نباشیم.