نظرات عمادالدین باقی درباره چگونگی و شرایط وفاق؛ می‌تواند بر سر اصولی مانند منافع ملی شکل گیرد

۳ هفته پیش ۳

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، عمادالدین باقی، فعال حقوق بشر، در گفتگویی درباره مفهوم «وفاق ملی» اظهار داشت: دلیل اینکه وفاق در حد شعار باقی می‌ماند، این است که همیشه «وفاق با من» و «همه با من» معیار است، در حالی که وفاق به معنای پذیرش این است که حقیقتی نیز در آیین و عقاید دیگران وجود دارد. وفاق به معنی تکثرپذیری، قبول دیگران و احترام به مخالفان عقیدتی است. 

بنابر روایت جماران، در ادامه اهم اظهارات عمادالدین باقی را می‌خوانید؛

*«وفاق» مفهوم جدیدی نیست، بلکه یکی از قدیمی‌ترین مفاهیم است که بشر همیشه برای رسیدن به آن تلاش ‌کرده است. 

*بعضی از شعارها و نظرات محصول شرایط خاصی هستند که باید در بطن همان شرایط و با در نظر گرفتن زمینه‌هایی که از آن برآمده مورد بررسی قرار گیرند. در جامعه ما به خاطر کشمکش شدیدی که میان صاحب‌منصبان و افراد درون قدرت وجود داشته، برای برخی از افرادی که در درون همین سیستم هستند و دغدغه حفظ نظام را دارند تصور به وجود آمده که این تضادها مانع از حل مشکلات شده و به تبع آن موجب نارضایتی در بیرون از این حلقه گردیده است. لذا خواستار وفاق شدند و به نظر می‌رسد آنقدر خواب‌اندیش نیستند که بدانند وفاق میان گروه‌هایی که دارای تضاد عمیق فکری و تضاد منافع هستند میسر نیست، بلکه منظورشان از وفاق کاهش تنش است.

*وقتی در برابر شعار وفاق، آن را مورد طعن و تمسخر قرار می‌دهند، نشان می‌دهد نه وجود افراد و گروه‌های مختلف و مخالف را می‌پذیرند، نه معنی وفاق را می‌دانند، و نه ضرورت آن را درک می‌کنند. چنین برخوردی کاملاً سیاسی، فردی و خصلتی است.

*وفاق باید در دو سطح کلان و استراتژیک و در سطح عملیاتی تفکیک شود. در سطح عملیاتی با موضوعاتی مانند اداره، انتخابات، تحزب و انجمن‌ها سروکار دارد. در حزب، معنای وفاق این نیست که حزب تبدیل به کشتی نوح و جمع اضداد شود؛ چرا که در این صورت دیگر حزب نیست، بلکه گعده‌ای است که به زودی از هم می‌پاشد. منظور از وفاق در کنش حزبی، دفاع حزب از حقوق دیگران و مدارا با آن‌هاست. در انتخابات نیز معنای وفاق با نظارت استصوابی در تضاد است. گزینش‌های ایدئولوژیک با وفاق تعارض دارد.

*اولاً وفاق با چه کسانی و بر سر چه اصولی؟ مثلاً آیا می‌توان با کسانی که دستشان به خون آلوده است، وفاق داشت؟ پاسخ یک سیاستمدار و یک مدافع حقوق بشر در این زمینه یکسان نیست. به‌عنوان مثال، در انجمن دفاع از حقوق زندانیان، داوطلبانی داشتیم که برخی از آن‌ها سابقه قضایی داشتند. یکی از شروط ما این بود که اگر فردی واقعاً به حقوق بشر ایمان دارد، اما در گذشته مسئولیت‌هایی داشته که دستش به خون آلوده شده است، می‌تواند به نفع حقوق بشر فعالیت کند، اما نمی‌تواند عضو یک نهاد حقوق بشری باشد.

*همچنین، وفاق می‌تواند بر سر اصولی مانند منافع ملی شکل گیرد، اما این وفاق تنها با کسانی ممکن است که ملیت را قبول داشته باشند. برای یک امت‌گرا، کشور و منافع ملی اگرچه ممکن است مهم باشد، اما اولویت و اصل نیست و فرع بر امت‌گرایی محسوب می‌شود. علاوه بر این، پیش از وفاق باید توافق کرد که چه چیزی مصداق منافع ملی است و چه چیزی مخالف آن. 

*ثانیاً، به‌عنوان یک تجربه شخصی، نمونه‌های فراوانی داشته‌ایم که با اشخاصی در نهادهای سیاسی یا قضایی، با وجود اختلافات جدی و حتی بنیادین، ضمن بیان شفاف اختلافات، اما بر پایه رعایت احترام متقابل و اصرار بر رعایت نص صریح قانون و همچنین مصالح عمومی و منافع ملی، درباره پرونده‌هایی گفت و گو کرده‌ایم و فارغ از همه اختلافات به توافق رسیده‌ایم. البته ناکامی‌هایی نیز داشته‌ایم. ذکر نمونه‌ها و مصادیق این موارد، هم در این مجال محدود نمی‌گنجد، هم برخلاف رویه ماست که از تبلیغ این موارد پرهیز کنیم، و هم ممکن است بیان جزئیاتش به مصلحت برخی افراد نباشد.

*تعریف ایجابی وفاق به معنای «اتحاد» و «توافق» نه‌تنها راهگشا نیست، بلکه به دلیل ابهاماتی که ایجاد می‌کند، می‌تواند مشکل‌آفرین نیز باشد. به همین دلیل، باید تعریف سلبی آن، یعنی «عدم‌النزاع»، را مدنظر قرار دهیم. وفاق به این معنا که تنوع قومی، زبانی و مذهبی را کنار بگذاریم و به وحدت برسیم، بی‌معنا، ناممکن، نامفید و جدال‌آفرین است.

*اما وفاق به معنای «عدم‌النزاع»، یعنی اقوام و مذاهب مختلف با یکدیگر همزیستی داشته باشند و هیچ‌کدام در مقام حذف دیگری نباشند، در این صورت هم ممکن است، هم مفید. چنین وفاقی، تنوع قومی، زبانی و مذهبی را به فرصتی برای غنای فرهنگی تبدیل کرده و انسجام ملی را نیز تقویت می‌کند.

*در طول تاریخ، ما در برهه‌هایی وفاق به دلایل خاص سیاسی، اقتصادی یا عقیدتی وجود داشته است، همان‌طور که ستیزه‌ها نیز وجود داشته‌اند. گاهی تلاش‌هایی برای پایدارتر کردن وفاق یا عدم‌النزاع صورت گرفته است. در جوامع قبیله‌ای، از طریق ازدواج‌های قبیله‌ای و حتی بدون رضایت دختر یا پسر، وفاق را عملی می‌کردند. اما یکی از بهترین شیوه‌ها، روش پیامبر اسلام بود که با احترام به حقوق مسیحیان و یهودیان و آیین‌های آنان، این وفاق را به وجود می‌آورد.

*در علم سیاست نیز، وفاق نیروهای مختلف سیاسی چندان معنا ندارد، زیرا از نظر علوم سیاسی و جامعه‌شناسی سیاسی، کشمکش در ذات سیاست و قدرت نهفته است. اما اگر توافق بر سر منافع ملی صورت گیرد، می‌توان با وجود تنوع‌ها و اختلاف‌ها، حول منافع ملی وفاق داشت.

*در شرایط خطیر اقتصادی و امنیتی کنونی، و پس از ضربه‌های شوک‌آور ماه‌های اخیر که احتمالا به واسطه نفوذی‌هایی رخ داده که همچنان حضور دارند، یا به دلیل عملکرد کسانی که هنوز پاسخگو نبوده‌اند، ذره‌ای انعطاف درباره زندانیان دیده نمی‌شود. بدتر از آن، برای افرادی مانند آقای محسن رنانی در اصفهان پرونده تشکیل می‌شود، آقای حسین یزدی، از فعالان معتدل و مدنی، محکوم به حبس می‌شود، و پیش از این نیز آقای علی معینی و همسرش در اصفهان مدتی بازداشت و سپس محکوم به حبس شدند.

*این وضعیت نشان می‌دهد که در شرایط کنونی، حرف زدن از وفاق، مانند خواستگاری‌ای است که خواستار آن تنها یک‌طرف است و طرف مقابل تمایلی ندارد. سکانداران هنوز عمق فاجعه و تهدیدها را درک نکرده‌اند و می‌خواهند نشان دهند که حتی به اندازه تحمل مسببان وضعیت کنونی، تحمل مخالفانی مانند آن‌ها را ندارند. این رفتار آنها یعنی امیدی به ما برای نجات ایران نداشته باشید.

۲۹۲۱۹

مشاهده این خبر در منبع اصلی
-->