ریشه‌های قیام مسلحانه علویان

۱۲ ساعت پیش ۲

به گزارش مشرق، کانال تلگرامی بصیرت نوشت:

پس از یک دهه درگیری و بحران‌های چندلایه، چشم‌انداز کشور سوریه همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. سقوط بشار اسد و روی کار آمدن احمد الشرع، رهبر هیئت تحریرالشام، به عنوان رئیس جمهور موقت دولت انتقالی، اگرچه نقطه پایانی بر یک دوره طولانی از حکمرانی خاندان علوی تبار اسد و به تبع آن توقف فعالیت‌های حزب بعث در این کشور بود، اما همانگونه که پیشتر پیشبینی می‌شد تغییر حکومت به معنای پایان مصائب این کشور بحران زده نبوده و نیست.

تحولات اخیر، به ویژه در مناطق غربی سوریه و شهرهای لاذقیه و طرطوس، که عمدتاً محل سکونت اقلیت علوی هستند، نشان می‌دهد که سوریه همچنان در معرض بی‌ثباتی و بروز بحران‌های جدید قرار دارد. ظهور گروه‌های مقاومت در این مناطق، پویایی‌های جدیدی را به معادلات قدرت در سوریه افزوده و پیامدهای راهبردی عمیقی برای این کشور، منطقه و فراتر از آن به همراه دارد. در این میان، نقش و موقعیت اقلیت علوی، که در طول دهه‌های گذشته پیوندی وثیق با ساختار قدرت در سوریه داشته‌اند، اهمیت مضاعفی می‌یابد. این تحولات، به ویژه با توجه به مداخلات بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی، نیازمند تحلیلی جامع و دقیق است تا بتوان ابعاد و پیامدهای آن را به درستی درک کرد.بنیان‌های این تحولات را باید در ساختار اجتماعی، سیاسی و تاریخی سوریه جستجو کرد. جامعه سوریه، همواره موزاییکی از اقوام و مذاهب مختلف بوده است که در طول تاریخ، تعاملات و تنش‌های گوناگونی را تجربه کرده‌اند. از جمله مهم‌ترین این گروه‌ها می‌توان به عرب‌های سنی، علویان، کردها، دروزها، مسیحیان و اسماعیلیان اشاره کرد.

اقلیت علوی، که حوادث اخیر سوریه در پیوند با هویت آن‌هاست، در طول تاریخ همواره با چالش‌ها و محدودیت‌هایی گوناگونی روبرو بوده است. این گروه مذهبی، که از اوایل دهه ۵۰ خورشیدی در پی فتاوای برخی از علمای شیعه با محوریت امام موسی صدر پیرو شاخه‌ای از تشیع محسوب می‌شوند اما تا پیش از آن در دوران حکومت عثمانی و دوره‌های پیش از آن، همواره تحت فشارهای مختلف قرار داشته و از مشارکت کامل در قدرت و اقتصاد محروم بوده است. با فروپاشی امپراتوری عثمانی و تحت قیمومیت قرار گرفتن سوریه توسط فرانسه، فرصت‌های جدیدی برای اقلیت‌های این کشور، از جمله علویان، فراهم شد. فرانسوی‌ها، با هدف تضعیف ناسیونالیسم عربی سنی، به اقلیت‌ها توجه بیشتری نشان دادند و آنها را وارد ارتش و دستگاه‌های اداری کردند. این سیاست، اگرچه با اهداف استعماری صورت می‌گرفت، اما زمینه را برای ارتقای جایگاه علویان در جامعه سوریه فراهم کرد.

صعود خاندان اسد به قدرت، نقطه عطفی در تاریخ علویان بود. حافظ اسد، که خود از تبار علوی بود، در سال ۱۹۷۰ با یک کودتای نظامی، زمام امور سوریه را به دست گرفت. او با ایجاد یک شبکه منسجم از وفاداران علوی در ارتش، سازمان‌های امنیتی و دستگاه‌های دولتی، پایه‌های حکومت خود را مستحکم کرد. در دوران حکومت حافظ اسد، علویان به تدریج به مناصب کلیدی در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی دست یافتند. این مسئله، اگرچه به بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی علویان کمک کرد، اما در عین حال، نارضایتی و احساس تبعیض را در میان سایر گروه‌های قومی و مذهبی دامن زد.
پس از مرگ حافظ اسد در سال ۲۰۰۰، پسرش، بشار اسد، جانشین او شد و سیاست‌های پدر را در قبال اقلیت علوی ادامه داد. این سیاست‌ها، در نهایت منجر به تمرکز قدرت و ثروت در دستان اقلیت علوی متمرکز در منطقه ساحل یا غرب سوریه و به تبع آن افزایش شکاف‌های اجتماعی و سیاسی در سوریه شد.

با شعله ور شدن جنگ داخلی سوریه، در سال ۲۰۱۱، شکاف‌های قومی و مذهبی این کشور نیز بنزینی بر آتش فتنه شد. چرا که در این دوره، علویان به عنوان حامیان اصلی حکومت اسد، هدف اصلی حملات گروه‌های مختلف شورشی و تروریستی بودند. کشتار علوی‌ها توسط گروه‌های تروریستی موجب شد که در طول قریب به یک دهه بسیاری از علویان، به دلیل ترس از انتقام‌جویی، خانه‌های خود را ترک کرده و به مناطق امن‌تر و حاشیه پایتخت پناه ببرند، در نتیجه این جنگ، نه تنها بافت جمعیتی سوریه را دگرگون کرد، بلکه باعث شد تا برخی از علویان نیز در حمایت خود از حکومت اسد تجدید نظر کنند. این افراد، معتقد بودند که سیاست‌های غیر منعطف حکومت بشار اسد و عدم هماهنگی آن با اقتضائات زمانه، زمینه را برای بروز خشونت و درگیری‌های گسترده و ایجاد بی‌ثباتی در کشور فراهم کرده است.

حال اما پس از سقوط بشار اسد و روی کار آمدن احمد الشرع، رهبر هیئت تحریرالشام، اقلیت علوی بیش از پیش با چالش و تهدید جانی و مالی روبرو شده‌اند.

بایستی به این نکته توجه داشت که از همان صبح سقوط دمشق و به قدرت رسیدن هیئت تحریرالشام در سوریه، نگرانی‌های جدی را در میان علویان برانگیخته شد. سابقه خشونت و افراط‌گرایی این گروه و سایر گروه‌های وابسته به آن، به ویژه در قبال اقلیت‌های مذهبی، باعث شده است تا بسیاری از علویان نسبت به آینده خود در زادگاهشان احساس ناامنی کنند.

در ماه‌های اخیر هم گزارش‌های متعددی از نقض حقوق علویان و اعمال تبعیض و خشونت علیه آنها پس از به قدرت رسیدن هیئت تحریرالشام منتشر شده است. در نتیجه، این وضعیت، باعث شده است تا برخی از علویان به فکر تشکیل گروه‌های مقاومت مسلحانه برای دفاع از خود و زادگاه‌هایشان در برابر تهدیدات احتمالی بیفتند، در این بین بخشی از بدنه ارتش سابق سوریه که هنوز وفادار به خاندان اسد هستند نیز فرصت ظهور و بروز یافته‌اند و با تسلیحات در دسترسشان علیه مواضع حاکمان جدید سوریه دست به عملیات می‌زنند. از این روز ظهور این گروه‌های مقاومت، پویایی‌های جدیدی را به معادلات قدرت در سوریه افزوده و احتمال بروز درگیری‌های جدید را افزایش داده است.

در این میان، بیانات رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای(حفظه الله)، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. ایشان بارها نسبت به ضرورت حفظ وحدت و انسجام ملی در کشورها و پرهیز از سیاست‌هایی که منجر به ایجاد شکاف و تفرقه در جامعه می‌شود، هشدار داده‌اند. پیشتر ایشان با اشاره به تجربه سوریه، تاکید کرده‌اند که غفلت از این اصول و بی‌توجهی به حقوق اقلیت‌ها، می‌تواند منجر به بروز بحران‌های جدی و مداخله نیروهای خارجی شود. ایشان در سخنانی هشدارآمیز فرموده‌اند: «برخی کشورها اگر دچار اشتباه بزرگ شوند و عوامل ثبات و اقتدار خود را که همان جوان‌های مومن هستند، از صحنه خارج کنند، همانند سوریه خواهند شد.»؛ این سخنان، هشداری است به تمامی کشورها، به ویژه کشورهایی که با تنوع قومی و مذهبی روبرو هستند، مبنی بر اینکه باید با تدبیر و دوراندیشی، از سیاست‌هایی که منجر به ایجاد شکاف و تنش در جامعه می‌شود، پرهیز کنند و زمینه را برای مشارکت تمامی گروه‌ها در اداره کشور فراهم کنند.

پر واضح است که ظهور مقاومت علوی در سوریه، می‌تواند پیامدهای راهبردی متعددی داشته باشد. نخست آنکه، این مقاومت می‌تواند به تشدید درگیری‌ها و بی‌ثباتی در سوریه منجر شود و در صورت شکل‌گیری یک جنگ داخلی جدید، سوریه بیش از پیش در گرداب خشونت و هرج و مرج فرو خواهد رفت و این مسئله، پیامدهای فاجعه‌باری برای مردم این کشور به همراه خواهد داشت. دوم آنکه، این مقاومت می‌تواند به تغییر موازنه قدرت در منطقه منجر شود. در صورتی که کشورهای خارجی به حمایت از گروه‌های مختلف درگیر در سوریه بپردازند، این کشور دیگر بار به صحنه رقابت و تقابل قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی تبدیل خواهد شد و کل منطقه غرب آسیا را درگیر فصل جدید از بحران خواهد کرد. این مسئله، می‌تواند به تشدید تنش‌ها و بی‌ثباتی در کل منطقه خاورمیانه دامن بزند. سوم آنکه، رژیم صهیونیستی از انحراف افکار عمومی و فرصت سرکوب علوی‌ها در راستای تثبیت مواضع خود در جنوب سوریه و تجزیه بخش دروزی نشین به شکل ویژه استفاده خواهد کرد. بایستی به این نکته نیز دقت داشت که در صورت بروز جنگ داخلی جدید، گروه‌های تروریستی مانند داعش و القاعده، نیز از این فرصت استفاده خواهند کرد و برای گسترش نفوذ خود در این کشور تلاش خواهند کرد که این مسئله، تهدیدی جدی برای امنیت و ثبات کل منطقه خواهد بود.

در این شرایط، یافتن راه‌حلی برای بحران سوریه از اهمیت مضاعفی برخوردار است. این راه‌حل، باید مبتنی بر چند اصل اساسی باشد.

نخست آنکه، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی سوریه باید حفظ شود. هرگونه تلاش برای تجزیه این کشور، منجر به تشدید درگیری‌ها و بی‌ثباتی در منطقه خواهد شد. دوم آنکه، حقوق تمامی گروه‌های قومی و مذهبی در سوریه باید توسط حاکمان جدید سوریه تضمین شود. تبعیض و سرکوب هیچ گروهی، منجر به بروز خشونت و درگیری‌های جدید خواهد شد. سوم آنکه، باید از مداخله نیروهای خارجی خصوصاً دخالت‌های تجزیه طلبانه آنکارا و تلاویو در سوریه جلوگیری شود. هرگونه مداخله خارجی از سوی این دو بازیگر، منجر به تشدید بحران و طولانی شدن درگیری‌ها در سوریه و از دست رفتن هرگونه فرصت برای تثبیت ثبات در این کشور خواهد شد. چهارم آنکه، باید به شکل جدید از ظهور و بروز مجدد گروه‌های تروریستی و افراط‌گرا در سوریه جلوگیری کرد. این گروه‌ها، تهدیدی جدی برای امنیت و ثبات این کشور و منطقه هستند و عدم مهار آن‌ها سرنوشت شومی را برای سوریه و فرای آن منطقه رقم خواهد زد. پنجم آنکه، باید یک فرآیند سیاسی فراگیر در سوریه آغاز شود که تمامی گروه‌های سوری حتی هواداران حزب بعث هم در آن مشارکت داشته باشند و هیچ گروهی احساس حذف شدن از سپهر سیاسی کشورش را نداشته باشد، این فرآیند سیاسی، باید منجر به تشکیل یک حکومت ملی فراگیر و تدوین یک قانون اساسی جدید شود که حقوق تمامی شهروندان سوری را فارغ از قومیت و مذهبشان تضمین کند.

در این میان، نقش جمهوری اسلامی ایران از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. ایران، به عنوان یک کشور دوست و دارای منافع مشترک با ملت سوریه، همواره از حامیان صلح و ثبات در این کشور بوده است و در این مسیر فداکاری‌های زیادی را به ثبت رسانده است. کشورمان می‌تواند با استفاده از نفوذ خود بر گروه‌های مختلف سوری، زمینه را برای آغاز یک فرآیند سیاسی فراگیر فراهم کند. علاوه بر این، کشورمان می‌تواند با همکاری با سایر کشورهای منطقه‌ای و بین‌المللی، تجربیات و ظرفیت‌های خود را در مسیر مبارزه با تروریسم و افراط‌گرایی در سوریه بکار گیرد.
این نکته را باید خاطر نشان ساخت که رهبر معظم انقلاب(حفظه الله)، همواره بر ضرورت حفظ وحدت و تمامیت ارضی سوریه و حمایت از مردم این کشور تاکید کرده‌اند. ایشان در سخنانی روشنگرانه فرموده‌اند: «کسانی که به خاک مردم سوریه تعرض کردند یک روز توسط قدرت جوانان غیور سوری مجبور به عقب نشینی می‌شوند. بدون تردید این اتفاق خواهد افتاد.» این سخنان، نشان می‌دهد که آینده سوریه در گرو اراده و مقاومت مردم این کشور است و کشورمان باید همچون گذشته در کنار ملت سوریه باشد تا آنها بتوانند با عبور از بحران‌ها آینده‌ای روشن برای خود و کشورشان رقم بزنند.

در پایان، باید تاکید کرد که ملت سوریه در فصل جدید حیات خود در شرایط به مراتب پیچیده‌تری از بحران قرار گرفته است و تحولات اخیر و کشتاری که علیه علویان در منطقه ساحل تحمیل شده است، بر پیچیدگی معادلات قدرت در این کشور بیش از پیش افزوده پرده از چهره واقعی برخی مدعیان حقوق بشر در سوریه برداشته است. در این شرایط ملت سوریه فرصت دارد تا در دل این بحران دوستان و دشمنان واقعی خود را یکبار دیگر بازشناسد و دریابد آنانی که در ماه‌های اخیر دم از دوستی با ملت سوریه می‌زدند صرفا به کشور و ملت سوریه به عنوان بستری برای تامین منافع خود می‌نگرند و در مسیر تامین منافعشان هیچ ابایی از تجزیه سوریه و کشتار مردم آن ندارند!

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

مشاهده این خبر در منبع اصلی
-->